برایت میبافم
باز دلتنگی امانمو بریده گفتم دوباره ببافم برات تا آرام بگیره دل بیقرار من کلاهتو گم کردی امروز رفتم دوباره برات کاموا گرفتم ببافم آخه اونروز اومدی پیشم بدون جوراب بدون کلاه من که اینهمه برات بافته بودم سالی دو سه تا برات میبافتم . برایت کلاه می بافم تا در سرمای نبودنم مراقب گوش هایت باشند باد می آید دوباره باد می آید و سقف خانه ام را بر می دارد در این زمستان غریب ...