برایت شال میبافم
بازم شب شد و دلتگیهایم شروع شد آخه شبا همش بغل من میخوابی الان که نیستی فقط گریه میکنم دلم تنگ میشه برات امیدوارم بتونم زودی ببینمت راستی آرال مهربونم کلاهتو تموم کردم چقدر خوشگل شده شروع کردم شال بافتن برات تو هر رجش فقط قیافه تو میاد تو ذهنم قبلنا که میبافتم میومدی همش دور گردنت مینداختی میگفتی تموم نشد چقدر دلم هواتو کرده نازنین پسرم چوخ چوخ سئویرم سنی دونیالارجا سن منیم دونیامسان قلبیم سنون اوچون وورور عکسیم یوخدی بیلونن تازالیخدا قدیمکی عکسلرو گونده باخیرام آللاه هئچ ننه نی اوشاقینان آییرماسین چوخ چتیندی چوخ م تفاوت ترین را برایت میبافم لبخند و عشق کم بود گره به گره رجع به رجع ذکر گفتم هرچه بر ...