واکسن چهار ماهگی
دو روز پیش 28 مهر با مامان بزرگ رفتیم واکسن چهار ماهگیتو زدیم من که طاقت گریه تو رو نداشتم مامان بزرگ پیشت موندتا واکسنت و بزنند و تو گریه کردی از اونجا چون خونه دختر عمه مامان نزدیک بود رفتیم اونجا تا تو شیر بخوری و آروم بشی الانم دو روزه تب داشتی و شبها نمیخوابیدیمن و مامان بزرگ تا صبح بیدار بودیم از بعد واکسنت تو یک شکلک جدید یاد گرفتی و همه اش اونو تکرار میکنی. ...