برای پسرم آرال ( 2)
مثل زمان بچگی هات عاشق باغ آتایی این دفعه که یک روز اومدی خونه مامان جون گفتی باید بریم باغ آخه میگفتی دلم برای دوستام تنگ شده دیدم نیستی نگو کارت آتا رو برداشتی رفتی مغازه کلی خوراکی خریدی رفتی دنبال علی تازه دیدم قول و قرار فوتبال باهاش گذاشتی به آتا گفتی باید عصر برگردونی باغ چون تیم من عصر میاد بازی کنیم علی رو بعد از مدتها دیدی خیلی ذوق داشتی دو تاتون بزرگ شدید مرد شدید دیگه کوچولو بودید آخه شماها 😍
To my son Aral
You are not just a part of my world
You are my entire world
You are the best thing in my life
I may have given you the gift of life
But you give me a reason to live
I love you with all my heart
and I proud of you
پسر قشنگم آرالم
تو بخشی از دنیای من نیستی تو کل دنیایی منی
تو بهترین و با ارزشمندین من در دنیایی
من شاید به تو زندگی هدیه داده باشم
اما تو به من دلیلی و امیدی برای زندگی میدهی
با تمام قلبم دوستت دارم و بهت افتخار میکنم . ❤️