12 سالگیت مبارک باشه آرال عزیزم
هیچوقت فکر نمیکردم توی زندگیام انقدر پنجشنبه ها را دوست داشتهباشم
این روز با ارزشترین، قشنگترین و امیدبخشترین روز هفتههایم است
تمام هفته را چشمانتظارش مینشینم
تا عزیز دلم با همه انرژی و مهربانیاش به سویم آغوش بگشاید
و بعد از آن چه شیرین لحظاتی را دارم وقتی عزیزترینم در کنارم است
چه شبها و روزهای آرامشبخشی را تجربه میکنم
پسر نازنینم
اما امشب پنجشنبه با همیشه متفاوت است
جای خالیات را همه جا احساس میکنم
عطر نفسهای زندگیبخشت به مشامم نمیرسد
امروز روز تولد توست و تو در کنارم نیستی
اما چه میشود کرد دیگر
خوب من مادرم عزیزم
میخواهمت
گویی گم کردهای دارم
بیقرارم، یک بیقراره آرام
و البته میدانم که تو نیز امشب دلت اینجاست
عزیز دلم خانهام امشب بدون نفسهای تو دلگیر است
و فردا صبح دیگه نیستی که بگی مامان کی بیدار شدی؟!
قربونت بشم
خیلی دوستت دارم
و منتظر دیدن روی ماهت هستم
الان چند هفته هست ندیدمت حتی صداتم نشنیدم چند روزه خیلی سعی کردم باهات تماس بگیرم تا تولدت رو تبریک بگم اما تمام تماس ها بلاک شده اما چه میشود کرد وقتی من مادر در این سرزمین حقی ندارم و انسانهای ظالم و نامرد جولان میدهند و نامادری که حیف انسان و زن که وقتی صداشو میشنوی میترسی البته شاید آدما خدا رو نشناسن ولی من تمام اینا رو به خدا سپردم ولی داری بزرگ میشی امروز 12 سالت شد داری مرد میشی خودت دیگه میتونی از پس خودت بر بیای ولی بدون که قلب من هر جا که باشی باهاته و فقط برای خوشبختی تو دعا میکنم جز سلامتی و خوشبختی تو هیچ آرزویی ندارم و تو رو به خدای موسی سپردم همونجور که موسی رو خودش محافظت کرد همان خدا حافظ تو خواهد بود.
آرال عزیزم 25 خرداد نود بهترین روز زندگی من بود چون خدا فرشته ای مثل تو رو بهم داد و شدی دلخوشی روزهای سختم ، شادی بخش قلب خسته ام و تو بهترین هدیه خداوند به من هستی
میتونم بگم پسر داشتن حس شیرینیه ….دنیای معصوم و کودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده…. وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، و نه برادرم .
اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده …… بهم میگی مامان تو زیباترین مامان دنیایی ..مخصوصا اون دفعه یادم نمیره روی پل بغلم کردی گفتی مامان خوشگلم چقدر بهت افتخار میکنم که اینجوری قوی هستی و تو کارت موفق و روی پای خودت وایسادی یعنی اونروز فهمیدم پسرم چه بزرگ شده
آره ….. عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم……..و من با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم…..
دوستت دارم آرال مهربونم
مامان عاشقته آرال قهرمان و شجاع من چه خوب اسمتو آرال گذاشتم که واقعا مثل معنی اسمت شدی قهرمان و عشق زندگی من