آرالآرال، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

آرال خان

دلنوشته های یک مادر برای پسر کوچولوش ( آنا دویغوسی )

من صبورم اما

1398/11/9 21:22
نویسنده : آرالین آناسی
1,151 بازدید
اشتراک گذاری

 

من صبورم اما . . .

 

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .

من صبورم اما . . .
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم .


من صبورم اما . . .
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم


بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم .
من صبورم اما . . .

چقدر سخته شبهای بی تو چقدر سخته منتظر بزرگ شدن تو که روزی خودت بیایی پیش من بتونم بدون هیچی سختی ببینمت بتونی بدون هیچ ترسی پیش من بمونی چقدر سخته آللاه بیلمه صبر وئر 

تمام عکسهای کلاستو هر روز میبینم و سیو میکنم و اینجا میذارم که بعدا ببینی خدا رو شکر خوشحالی و شاد و من از خنده های تو خوشحالم ولی چه سخته مادر بودن و اینکه هر روز منتظر باشی ساعت سه بشه و عکسهای کلاست بیاد سایت تا من بین اونهمه بچه دنبال تو بگردم 

 

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان آیسلمامان آیسل
10 بهمن 98 13:33
الله صبر الیینلرینندی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرال خان می باشد