آرالآرال، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

آرال خان

دلنوشته های یک مادر برای پسر کوچولوش ( آنا دویغوسی )

عروسی خاله فاطی

1398/10/20 22:14
نویسنده : آرالین آناسی
1,563 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم بالاخره من و تو هفته پیش رفتیم عروسی خاله ولی تو سرما خورده بودی شب حنابندون مریض شدی بردیمت دکتر از اونورم همش برای رفتن خاله فاطی خیلی گریه کردی آخه همش پیش اونی وقتی میریم خیلی دوستش داری دیگه آخرین روز رفتی خونش با گریه اومدی برگشتیم تهران .

ولی عشق من تو خیلی بزرگ شدی موقع رفتن و برگشتن ساک و برداشته بودی کمکم میکردی میگفتی مامانی من پسرتم باید کمکت باشم بالام سن نه بویوک اولموسان 

امروز بعد از چند روز بی خبری اومدی پیش من چقدر دلم برات تنگ میشه عصر رفتی انگار دلم کنده شد با رفتنت با اینکه نزدیکتم بازم دیدنت برام سخته ولی امروز بهم گفتی مامانی بزرگ شدم یادم میمونه کیا نمیذاشتن من بیام پیشت 

آرالیم من سنی چوخ سیویرم ایندی یازا یازا گوزلریم دولوب آللاهدان فقط ایستیرم هر یئرده سن سالیم اولاسان 

پسندها (8)

نظرات (4)

❤️Maman juni❤️Maman juni
21 دی 98 4:07
مبارك باشه عزيزم ...چقد سخته بچه ها مريض شن واقعا 😖 
عزيزم دنبال شدين دوست داشتين دختر كوچولوي منم دنبال كنين☺️🥰
آرالین آناسی
پاسخ
دنبال شدید دوستم
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
21 دی 98 11:07
مبارک باشه خاله جان
آرالین آناسی
پاسخ
ممنونم 
عمه فروغعمه فروغ
22 دی 98 12:25
خوشبخت باشن ان شالله 
لحظه هات مادر پسریتون مستدام😊
آرالین آناسی
پاسخ
ممنونم دوستم
مامان آیسلمامان آیسل
23 دی 98 23:28
خوشبخت اولسونلار❤️
آرالین آناسی
پاسخ
یاشا جانیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرال خان می باشد